-
حالا انگار هزار نفر اینو میخونن که عنوانم بخواد
دوشنبه 15 مردادماه سال 1397 04:38
من اصولا وقتی جایی بودن یا نبودنم اهمیتی نداشته باشه بین موندن با ذلت و رفتن با عزت((: دومی رو انتخاب میکنم به همین مناسبتم هست که ده تا شغل رو تجربه کردم ولی هر کدوم به مدت یک هفته کاش جسارتش رو داشتم که برای زندگیم هم همین تصمیم رو بگیرم و قهرمانانه سوار جارو میشدم پرواز میکردم میرفتم از این زندگی...
-
بر باد رفته
سهشنبه 9 مردادماه سال 1397 02:08
آخرین باری که یه خواب شفاف و طلایی دیدیم کی بود؟
-
در اهمیت حرف دیگران
جمعه 5 مردادماه سال 1397 23:08
توی 25 سالگی مریض میشید توی 32 سالگی میمیرید بعد از مراسمتون در حالیکه هنوز درست نفهمیدید مردید یا نمردید مردم دارن راجع به اینکه توی گرما کلافه شدن و چرا مادرتون با گریه و زاری بیش از حد مانع زود تموم شدن مراسم شده غر میزنن. شب میان و در حالیکه شما همچنان مردید باقالی پلو با ژله میخورن و به بغل دستیشون میگن جوجه هاش...
-
عادت
دوشنبه 1 مردادماه سال 1397 01:10
اگه من تو دنیا کاره ای بودم حتما به جای همه ی موشک ها و سلاح های اتمی و شیمیایی ،عادت کردن رو به عنوان خطرناکترین سلاح کشتار جمعی اعلام میکردم و هزار تا قطعنامه و توافق نامه منع گسترش واسش تصویب میکردم. انقدی که عادت کردن آدما رو کشته هیچ چیز دیگه ای نکشته از عادت به سیگار بگیر تا عادت کردن به آدما مثلا همین شخص خود...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 تیرماه سال 1397 15:02
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح آدمی را در انزوا میخورد مثال: کار کردن برای برادرتون
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 خردادماه سال 1397 01:39
به طور کلی ایده من اینه که میریم جام جهانی سوسک میشیم برمیگردیم ولی با توجه به اینکه باریتعالی الگوریتم رفتاریش رو امسال بهار با ما تغییر داده و از در رحمت و محبت وارد شده و هر شب برامون بارون میفرسته ، احتمالات خیلی ریزی وجود داره که دری به تخته ای بخوره و یه فرجی بشه چی میگن همیشه شعبون یه بار رمضون الکی گفتم الان...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 خردادماه سال 1397 18:28
غم انگیزترین داستان دنیاست معمولی بودن.
-
خاورژیانه
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1397 23:45
ما ملت غیور ایران ما مردم همیشه در صحنه ما شیر زنان و دلیر مردان ایرانی خدا شاهده که غلط کردیم به دنیا اومدیم خدا شاهده که غلط کردیم "اینجا" به دنیا اومدیم خدا شاهده که اگه میتونستیم از اینجا میرفتیم میگفتیم خدا به جای ما تو خاورمیانه هندونه بکاره ولی چه کنیم که نه پای رفتن داریم (پولش قاعدتا منظورمه) نه دل...
-
پیشونی منو کجا میشونی
سهشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1397 03:30
آدمیزاد یه وختایی یه کارایی میکنه که خودشم باورش نمیشه،مثلا همین شخصه خود بنده اگه ده سال پیش یکی ازم میپرسید ده سال دیگه چه کاره ای به ضرص (زرس،ضرس)قاطع اعلام میکردم یکی از گزینه های ربایش توسط سازمان سیا هستم از بس که مفید و موفق و در جامعه جهانی اثرگذارم حالا الان ولی تنها احتمال ربایشی که تهدیدم میکنه خطر ربوده...
-
مونای قشنگم
چهارشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1397 02:45
چی بهتر از اینکه یکی نصفه شبی دلش هوای نوشته های تو رو بکنه؟؟ خوشبختی به تعداد آدمایی که تو زندگیتن بستگی نداره به این بستگی داره که چند نفر هستن که دلشون تنگ بشه واسه خودت واسه نوشته هات و واسه غرغرای همیشگیت... من خوشبختم که یکیشونو دارم
-
پرواز
شنبه 19 اسفندماه سال 1396 23:02
چرا خدا آپشن بال قرار نداده واسه آدما واقعا عمیقا نیاز دارم که پرواز کنم برم الان
-
انگشتان دراز من
جمعه 8 دیماه سال 1396 21:38
از بچگی هر وقت به انگشتام نگاه میکردم میگفتم این انگشتا قرار نبوده متعلق به یه آدم هیچ کاری نکن بوده باشه.اینا صد در صد انگشتای یه هنرمنده !! هنوزم همون اعتقاد رو دارم البته... بات مای دیر انگشتا شرمنده روی گلتون گشتم همه جارو و هیچ هنری یافت نشد امیدوارم تو زندگی بعدیتون خداوند متعال اشتباه نزنه و جایی قرار بگیرید که...
-
چه عنوانی بذارم الان جز زلزله آخه
پنجشنبه 30 آذرماه سال 1396 02:17
کاش الان خدا یه اس ام اس به هممون بده بگه دیگه نمیلرزه زمین برید خونه هاتون بخوابید با خیال راحت
-
ترس همیشگی
دوشنبه 22 آبانماه سال 1396 03:06
هر وقت که جایی زلزله میاد با خودم فکر میکنم کی نوبت ما میشه بعدشم چهار ستون بدنم مثه ارگ سابق بم میلرزه و فرو میریزه غم انگیز ترین قسمتش اینجاست که چیزایی رو سرمون آوار میشن که برای خرید آجر به آجرش و دونه به دونش از سلول به سلول خودمون مایه گذاشتیم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1396 02:51
من هیچ وقت آدم ها را به خاطر ظاهرشون مسخره نمیکنم حالا شاید فکر کنید به به چه آدم فرهیخته ای مثلا و این صحبتا ... ولی مسئله اصلا این نیست موضوع اینه که من خودم جزو زشتام میترسم حرف بزنم ملت بگن تو یکی حرف نزن با این قیافت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 خردادماه سال 1393 14:02
شب عید بود گمونم.تو اون شلوغ پلوغی آخرای اسفند... یه مانتوی سرمه ای خریده بودم .خوشحال وارد خونه شدم که دیدم بابا داره اروم و بی صدا گریه میکنه... گریه برای پسر عمه عزیزم که دکتر اون روز بهش گفته بود سرطان داره. امروز دوباره وارد خونه شدم . با یه مانتوی مشکی.بابا روی همون مبل نشسته بود و دوباره داشت گریه میکرد.اینبار...
-
خودآموز لقمان
چهارشنبه 14 اسفندماه سال 1392 10:46
نکته ای که همه ی ما باید بدونیم اینه که ملت تو مترو در حد شعور خودشون با شما حرف میزنن نه در حد شعور شما ... اینو دیروز فهمیدم.
-
چون دوست دشمن است شکایتو مچاله کن بنداز آشغالی
دوشنبه 12 اسفندماه سال 1392 14:25
حس کافی نبودن و بی عرضه بودن مثه اینه که تو باتلاق بخوای واتر پلو بازی کنی.میدونی باید دست و پاتو تکون بدی ولی انگار هزار تا وزنه هزار تنی وصله بهت که دائم میکشتت پایین و فرو میری توی تاریکی سخنی با پدر گرامی:بزرگوار شاید اگه بعد هر مهمونی به من چهارساله هزار تا اخم و تخم بابت چرا اینو گفتی چرا اونو نگفتی چرا به فلان...
-
جل الخالق!
سهشنبه 8 بهمنماه سال 1392 01:24
من در همین لحظه ی تاریخی و در حین دیدن برنامه ی نود فهمیدم معلم ورزش اول دبیرستانم شده سرپرست تیم فوتسال پرسپولیس البته واضحه که بانوانش ... واقعن خوشحالم که زحماتم به بار نشست و تونستم معلمم را تبدیل به فرد مفیدی برای جامعه کنم!!!
-
چگونه سه نظام ها به پرواز در می آیند
پنجشنبه 19 اردیبهشتماه سال 1392 16:02
تا امروز ساعت ۱۲فک میکردم خدا را باید لابه لای اتفاقای خوب پیدا کرد چه می دونم مثلا اینکه یه هو یه قلمبه ی پول از آسمون تالاپی بیفته جلوی پات یا اینکه ما هم بتوانیم یکی از برندگان خوش شانس جوایز نفیس این دوره از قرعه کشی های بانک فلان باشیم حالا اگه این لا و لوها فهمیدیم که یه عمه ی ناتنی هم داشتیم که حالا توسط...
-
با هم نخندیم به هم بخندیم
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 23:41
خدایا پول ندادی قبول خوشگلی ندادی قبول قدوبالا ندادی جهنم و ضرر اونم قبول هوش و ذکاوت و فراست و این قبیل امور سوسول بازی هم که پیشکش ولی خدایا انصافآ شوخیم حدی داره تو با همه ی اوصافی که در بالا ذکرش رفت حتی جرات خودکشی را هم ندادی ناراحت نشیاااا ... ولی این آخری واقعا شوخی بی نمکی بود!!!!
-
برای برادرم...
یکشنبه 5 آذرماه سال 1391 04:25
من امشب برای بار هزارم توبه میکنم... وامیدوارم تو هم حداقل برای یکبار وبرای اولین بار توبه کنی... گفته بودم از میان تمام دردهای دنیا درد خواهر بودن را خوب میفهمم خدایا من این بار از خواهر بودن توبه میکنم...
-
یک کاسه مرگ
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1391 18:23
این روزا هیچی حالمو خوب نمی کنه... نه ذرت مکزیکی نه کتاب ونه بارون حتا... به گمانم این آش به اندازه ی نوک قاشق چای خوری مردن کم داشته باشد نمک و فلفل هم که طبق معمول همیشه مثل دیروز مثل امروز مثل همه ی فرداهای آمده و نیامده به میزان دلخواه به میزان دلخواه دلی که هیچ چیز نمی خواهد
-
مونیا
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1391 16:00
عجیب ترین احساس دنیا زمانیه که هم غم داری هم شادی.همون وقتا که منطق میگه باید خیلی خوشحال باشی ولی ته دلت انگار بغضی هست که نه میشه قورتش داد نه می ترکه لامصب... وقتی یه نفر که خواهرت نیست ولی خواهرته میره دنبال سرنوشتش تو می مونی و همون احساس عجیب.تو می مونی و همون بغضی که گلوت را گرفته و ولت نمی کنه وقتی هربار که از...
-
گزارش بروز یک نقص فنی در تولید انبوه انسان
جمعه 9 اردیبهشتماه سال 1390 20:40
مادرم خوب بود چه کسی می داند شاید حتی مادرم مادربزرگی از نور داشت مادرم خوب بود و ما ادامه اش بودیم پلید سیاه و دوست نداشتنی در انتهای تباهی... پس ما که اینگونه... چه کسی امتدادمان خواهد بود؟ و آیا هنوز هم هر کودکی که به دنیا می آید یعنی خدا به آینده ی انسان امیدوار است...؟ یا شاید شاید خداوند بشر را به حراج گذاشته...
-
جیگر
سهشنبه 30 فروردینماه سال 1390 22:56
گوسفندم نشدیم جیگرمون کیلویی۱۹۰۰۰ بیارزه... اینایی که تا دیروز می گفتن جیگرتو خام خام از فردا چی می خوان بگن؟؟ اصن به ما چه...!!
-
مرگ بر مرفهان بی درد
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 19:36
اگر روز جمعه بازی استیل پرسپولیس را دیده باشید که خوب خودتون در جریانید ولی اگه ندیدید باید بگم خدمتتون که زنگ بزنید سروش سیما بگید براتون بیارن تا شما هم در جریان قرار بگیرید .... من کاری به اتفاقای بازی و اون تراژدی سوزناک آخرش ندارم من با خودمون کار دارم با خود خود خودمون... فردای روز بازی مالک استیل آذین باشگاه...
-
نیم من باش ولی مرد باش!!
چهارشنبه 24 فروردینماه سال 1390 18:21
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود: یه نفر بود که کلی آرزوهای بزرگ داشت به چندتاش رسید به خیلی هاش هم نرسید. یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود: یه نفر بود که کلی آرزوهای کوچیک داشت به خیلی هاش رسید به چندتاشم نرسید . کاش میدونستم کدومشون زیر این گنبد کبود خوشبخت تر زندگی کرده بود...
-
آخی ...حیوونی کنکور داره...!!
چهارشنبه 25 اسفندماه سال 1389 22:12
تقدیم به : تمام کنکوری های عزیز بدبخت فلک زده که من اگه جاشون بودم تا حالا چهل بار خودمو کشته بودم آخه آدمم انقد بدبخت انقد بیچاره اینم شد زندگی که شما دارید عید همه میرن ددردودور حالی به حولی اونوقت شماها..... با عشق !!! حالا اینا همه که گفتم مقدمه بود و اما میریم سراغ مو ء خره... اون روزا که منم عین شما بودم ( البته...
-
پاچه خوار بالفطره
پنجشنبه 19 اسفندماه سال 1389 23:18
این دم عیدی داشتم کمدم را تر تمیز میکردم که دفتر دیکته ی اول دبستانم را پیدا کردم حالا فقط ببینید در نامه ای که به مناسبت پایان سال تحصیلی به معلمم که از قضا هم ولایتیمون هم بود چیا نوشتم: با عرض سلام و احترام به خانم همشهری ام. خانم از اولین روز تا این روز آخر مثل بادی همدانی بود. خانم حداقل می گذاشتید من از همدان که...