آدمیزاد یه وختایی یه کارایی میکنه که خودشم باورش نمیشه،مثلا همین شخصه خود بنده اگه ده سال پیش یکی ازم میپرسید ده سال دیگه چه کاره ای به ضرص (زرس،ضرس)قاطع اعلام میکردم یکی از گزینه های ربایش توسط سازمان سیا هستم از بس که مفید و موفق و در جامعه جهانی اثرگذارم
حالا الان ولی تنها احتمال ربایشی که تهدیدم میکنه خطر ربوده شدن توسط آدم فضایی ها جهت تکمیل تحقیقات بر روی نمونه های انسانیه "چی میشه که بعضیا اینطوری میشنه"
به هر حال من با درایت کافی و حضور همواره و همیشگی و ممتد خودم در منزل روی تختم و در حالیکه به سقف زل زدم خطر ربوده شدن را کاملا برطرف کردم که از این بابت از خودم کمال تشکر را دارم.مگر اینکه در حالیکه به سقف زل زدم و غرق در رویاهام لبخند ملیحی بر لب دارم یکی یهو جلوم ظاهر شه و بگه اگه چیز خنده داری هست بگو ما ام بخندیم که در این صورت از بین گزینه های آدم فضایی،جن ،بابام و یا محسن حاجیلو ترجیحم همون آدم فضایی است
حالا به هر روی...
همه اینارو گفتم که بگم خدا هیچ بنده ای را انقد بیکار نکنه که نصف شبی بره تو اینترنت دنبال سرنوشتش بگرده . البته بدم نشد چون من تا حالا نمیدونستم روزای شانسم چه روزاییه که شکر خدا دیگه میدونم یا مثلا لحظاتی پیش فهمیدم به دولت خواهم رسید که چون اصولا تو مترو به دروازش میرسم دور نباشد روزی که به خودشم برسم یا مثلا اینکه از محتشمی برکتی به من خواهم رسید که حالا که اینجور شد لطفا اون برکت یه پسر کاکل زری از جانب بزرگ بزرگان دیکاپریو باشه مثلا...:))
خلاصه که هر وخ بیکار شدید برید تو اینترنت فال بگیرید یهو دیدید نهایتا شدید ملکه جزایر سن موریس...قسمته دیگه ،قسمت
از قدیم گفتن پیشونی منو رو کی ببخشید ..کجا میشونی
کاش من هم چنین سرنوشتی داشتم. اولین کاری که میکردم زنگ میزدم به میرسلیم میگفتم تنها نرو بیا منم قصد سفر کردهام!
یعنی از سال 89 تا حالا همین چند دونه پست؟! بابا شما که خوب مینویسی دیگه چرا کم کاری خواهر من؟
با درود وبلاگ خوبی دارید و بیان طنز گونه شما جذبم کرد تا مطلب رو تا آخرش بخونم . مرسی از وبلاگت به منم سر بزن ممنون می شم .یا حق
آدم فضایی ها غلط کردن تو رو ببرن با خودشون حلزون جانم
یه روز خوب میاد حالا دقیقااااا کی منم نمیدونم