-
زنده مانی؟
پنجشنبه 29 اسفندماه سال 1398 18:05
اینو مینویسم که اگه سال دیگه زنده بودم و برای خودم و عزیزترینام اتفاقی نیفتاده بودیادم بمونه که همین که از این بحران زنده بیرون اومدیم بزرگترین دلیل برای خوشحال بودنه. اگرم نه که... همه ی خوداتون و همه ی عزیزتریناتون همیشه سلامت باشید دو نقطه ستاره
-
چی بگم والا
شنبه 24 اسفندماه سال 1398 00:36
خانواده خیلی مقوله ی پیچیده ایه،همزمان که از هزار تا اخلاقشون متنفری مجبوری دوسشونم داشته باشی همزمان که دوسشون داری دلت میخواد مدت ها تنها زندگی کنی و ترجیحا نبینیشون الکی گفتم خانواده. منظورم پدر در خانوادست اسطوره ی عشق و نفرت همزمان چی میگن پس دخترا عاشق باباهان باباها عاشق دخترا...طبق معمول لابد تا به ما رسید...
-
پیس پیس
چهارشنبه 21 اسفندماه سال 1398 03:16
سخنی با خانوادگان عزیز ماها که عین کارآگاه گجت تو خونه راه افتادیم دنبال بقیه و قبل از اینکه هر کسی دست به هرچیزی بزنه الکل و عین شمشیر از نیام درآمده به سر شئ مورد نظر فرود میاریم ماها که سر هر بیرون رفتن و اومدنی غرغر میکنیم و اوقات تلخی راه میندازیم ماها که عین عروسکی که فشارش میدن روزی هزار بار ازتون میپرسیم دستات...
-
نقطه امن
یکشنبه 18 اسفندماه سال 1398 03:22
بچه که بودم مبلامون رو مبلی داشت، خدمتی که اون رو مبلیا به من کرد ادیسون و زکریای رازی به جامعه بشریت نکردن. هر موقع قهر میکردم یا ناراحت بودم یا میخواستم فک کنم یا حوصله آدمارو نداشتم یا گشنم بود یا کلا هر حالی که داشتم میرفتم زیر کاناپه و رو مبلی مثه یه مادر چادرشو پهن میکرد روم بین اینور پارچه و اونورش میشد دو تا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 اسفندماه سال 1398 17:08
سهم ما از زندگی هرگز آرامش نبود
-
عمه
دوشنبه 28 بهمنماه سال 1398 17:22
اینکه بابای آدم سرما بخوره بده اینکه باباتون از این آدم غرغروا باشه که موقع مریضی دهن همه رو سرویس میکنن افتضاحه اینکه وقتی بابای غرغروتون سرما میخوره عمتون خونتون باشه و هی قربون صدقه ی هر عطسه سرفه اش بره ، خدا شاهده که کابوسه...کابوس
-
خاک بر سر آدم بی عرضه...والا
جمعه 20 دیماه سال 1398 22:33
داشتم فک میکردم اگه به جای الان صد سال پیش به دنیا میومدم وضع و اوضام چه فرقی داشتنتیجه غم انگیز بودهیچ فرقی...
-
معمولیت زیادی
پنجشنبه 5 دیماه سال 1398 22:24
حالا آلودگی و این داستانا به کنار نمیدونم این حجم از معمولی بودن چطوری ما رو نمیکشه؟؟اگه تو المپیک رشته معمولی بودن وجود داشت من قطعا قهرمانش بودمبلامنازع...
-
مرغ مهاجر
دوشنبه 18 آذرماه سال 1398 00:31
اون دو تا لک لک بودن اردک بودن چی بودن اون لاک پشت رو با خودشون میخواستن ببرناونا دیگه تو کار حمل و نقل مسافر نیستن؟ما ام ببرن با خودشون بلکه...
-
تولد
چهارشنبه 6 آذرماه سال 1398 19:59
غم انگیز ترین نوع غمگین بودن تعلق میگیره به وقتی که تولدته
-
بله
پنجشنبه 7 شهریورماه سال 1398 20:28
هر موقع مامان بابام یا خواهر برادرم صدام میکنن دلم میخواد جواب بدم جانم عزیزم ولی متاسفانه چون روم نمیشه مجبورم بگم بله...؟ چیه این درونگراییه لامصب
-
رفتن
شنبه 12 مردادماه سال 1398 05:27
بهترین شغل دنیا به نظرم چمدون بودنه ...تمام رسالتت در زندگی مسافرت رفتن و عشق و حاله والاااا
-
با دوستان مدارا؟
پنجشنبه 10 مردادماه سال 1398 00:37
اگه وقتی کلافه اید دوستی ندارید که باهاش حرف بزنید شما هیچ دوستی ندارید...
-
هر چی
چهارشنبه 26 تیرماه سال 1398 10:53
بعضیا خوشگلترن ، بعضیا با هوش ترن ، بعضیا ام هیچی ترن
-
موز
چهارشنبه 29 خردادماه سال 1398 23:15
خانومه میپرسه چی تو دوغتونه که انقد خوشمزست؟ موز ریختن توش خواهر من موووز
-
یه دوست دارم که دوست داره که فلاان
دوشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1398 21:03
هنوزم بعد هزار سال از دوران دبستان همچنان انقد بدم میاد یکی با دوست صمیمیم صمیمی شه...انقد بدم میااااد برید با دوستای صمیمی خودتون صمیمی شید چیکار به مال مردم دارییید والااااااا.....
-
آینه چون نقش تو بنمود راست
دوشنبه 26 فروردینماه سال 1398 02:40
زل میزنم به خودم تو آینه چیه این تصویری که از خودم واسه بقیه ساختم؟یه ترسوی بی عرضه؟یه کند ذهن بی استعداد؟یه غر غروی وسواسی؟انقدرمضخرفم من واقعا؟؟ لابد هستم . آینه ها دروغ نمیگن
-
نصف شبا
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1397 04:14
همیشه این ساعتا که میشه به این فک میکنم که چیکار باید کرد با روزای رفته؟؟
-
رفیق بی کلک دیوار
جمعه 12 بهمنماه سال 1397 22:48
بازم به معرفت سقف و در و دیوار که هر وقت بخوای باهاشون حرف بزنی هستن،هیچ جا ام نمیرن ،هیچی ام نمیگن ...
-
نیمه پر لیوان
دوشنبه 8 بهمنماه سال 1397 03:46
میدونید خوبی داشتن یه مشکل خیلی بزرگ چیه؟ اینکه دیگه به مشکلات کوچیکتون حتی فکرم نمی کنید
-
دیوار
چهارشنبه 3 بهمنماه سال 1397 03:39
اگه آدم تو دلش خیلی خیلی خیلی غصه داشته باشه چیکار باید بکنه؟
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 24 آبانماه سال 1397 03:34
گفتم از ترسامون دیوار نسازیم و بزنیم به دلشون و فلان... زر زدم. پایان
-
ماننده و جنگنده
پنجشنبه 19 مهرماه سال 1397 01:02
این روزا دارم یه کار جدید و تجربه میکنم کاری که از هزار سال پیش تا هزار سال آینده ام فک نمیکردم حتی امتحانش کنم. اگه چند سال پیش چند ماه پیش یا حتی همین چند هفته پیش کسی ازم میپرسید احتمال اینکه خیاط بشی بیشتره یا فضا نورد به ضرص قاطع گزینه دوم رو انتخاب میکردم به همین مناسبت الان تو فضا پیمام ،لحظاتی پیش با موفقیت در...
-
اصلنم که ترس نداره
جمعه 13 مهرماه سال 1397 02:03
یه جایی خوندم که خونه ها روح دارن ،حالااا این روحای قبلی ساکن منزل ما یه پیرزن پیرمرد فرتوتی بودن که سر و صدای خاصی نداشتن نهایتا شبا مینشستن رو مبل رو به رو تلویزیون زل میزدن به تلویزیون خاموش امااا نمیدونم مجددا مرحوم شدن، قرار دادشون تموم شد، رفتن خارج پیش بچه هاشون یا چی ... حالا این بزرگوارانی که جدیدا ما که...
-
دیزاین بای
چهارشنبه 11 مهرماه سال 1397 00:21
یکی نیست بگه خیاطی بلد نیستی مجبوری ؟نه واقعا مجبورم؟؟ جهان همین یه طراح لباس شدن من و کم داشت که شکر خدا برطرف شد... بعد از چالش پاس کردن ریاضی دو دوختن این زیپ تا این لحظه یکی از سخت ترین چالش های عمر با برکتم بوده!!
-
چطور اینطور میشه
سهشنبه 10 مهرماه سال 1397 02:11
یعنی من میتونم یه مثنوی کامل بنویسم اسمشم بذارم برادرنامه اصن برادر داشتنا بعد از کار تو معدن سخت ترین کار دنیاست فی الواقع آدمیزاد شبدر چار پر بشه خواهر نشه،والا.... چه کنم با بوی سیگارت برادر جان؟؟هااان؟خودت بگو چه کنم هر بار که میخندم ،هر بار که یه رویا ابر میشه و میاد بالای سرم،هر بار که فک میکنم همه ی درای دنیا...
-
رفتن
دوشنبه 9 مهرماه سال 1397 03:52
چه جوری انقد راحت آدما میرن؟من هر بار که به رفتن فک میکنم یاد لحظه ای میفتم که توی فرودگاه به مادرم نگاه میکنم. حتی فک کردن به اون لحظه ام باعث میشه احساس کنم تا ابد به همینجا تعلق دارم،حتی اگه همه برن ...برن و واسه خودشون و تو یه عالمه دلتنگی جا بذارن.
-
خواهر بزرگه
جمعه 9 شهریورماه سال 1397 14:58
یه عمری ام ادای روشنفکری درآوردیم که حالا که واسه خواهر کوچیکه خواستگار پیدا میشه بریم زیر پتو قایم بشیم غصه بخوریم
-
خوبه که آدمیزاد شبا زود بخوابه 2
جمعه 26 مردادماه سال 1397 05:25
من به دستام یه هنرمند شدن بدهکارم شکر خدا ولی قیافم یه جوریه که هیچی بهش بدهکار نیستم از موهام که یه چیزی ام طلبکارم از بس که کم پشت و لوس و وز خوردن((: عاشق تصویر سازی خودم از خودم شدم اصن،مردم خودشون و تو آینه اسکارلت جوهانسون میبینن من افشین سنگ چاپD:
-
خوبه که آدمیزاد شبا زود بخوابه
چهارشنبه 17 مردادماه سال 1397 04:47
کوچیک که بودم هر شب که میخواستم بخوابم هزار تا آرزوی رنگارنگ و پشت سر هم ردیف میکردم و سعی میکردم یه بغض الکی ام ضمیمه ی پرونده کنم بلکه دل باریتعالی به رحم بیاد و برام برآوردشون کنه. از نظر من اینکه آرزو کنم فردا که از خواب پا میشم یه چشمم خوش رنگ ترین آبی دنیا باشه و اون یکی چشمم سبز اصلا عجیب و غیر منطقی نبود ، یا...