زیاد نمیگذره خخخ
اما طلایی نبود! رنگی بود !
چی بود؟ صبحش برای دوستم تعریف کردم ها!
آها یادم اومد رفته بودم مدرسه بعد مدرسمون تبدیل شده بود به محل واکسن زنا! منم که واکسنمو نزده بودم بدو بدو از مدرسه فرار کردم. خخخخ
بعدشم رفتم یک کلاسی که خیی باحال بود نمیدونم استراتژی بود همچین چیزی یاد میداد فضای کلاسو نمیتونم توضیح بدم کامل خیلی باحال بود یک میز وسط بود بعد اونجا یک عالمه چیز میز بود معلم برامون توضیح میداد بعد یک در ته کلاس بود از اون در که میرفتیم عملی یاد میگرفتیم. کاش واقعا همچین کلاسی وجود داشت:(
بازیا تبدیل به واقعیت شده بودندخخخ
بعد برگشتم خونه گرفتم وسط وسط خونمون خوابیدم. بعد دوستم بهم زنگ زده بود (خیلی دلم براش تنگ شده- تلی باهاش حرف میزنم و دلم تنگ شده واسه صداش) هی سوال پیچم میکرد. بعد دیگه یادم نمیاد شاید تموم شد یا از خواب پریدم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
زیاد نمیگذره خخخ
اما طلایی نبود! رنگی بود !
چی بود؟ صبحش برای دوستم تعریف کردم ها!
آها یادم اومد رفته بودم مدرسه بعد مدرسمون تبدیل شده بود به محل واکسن زنا! منم که واکسنمو نزده بودم بدو بدو از مدرسه فرار کردم. خخخخ
بعدشم رفتم یک کلاسی که خیی باحال بود نمیدونم استراتژی بود همچین چیزی یاد میداد فضای کلاسو نمیتونم توضیح بدم کامل خیلی باحال بود یک میز وسط بود بعد اونجا یک عالمه چیز میز بود معلم برامون توضیح میداد بعد یک در ته کلاس بود از اون در که میرفتیم عملی یاد میگرفتیم. کاش واقعا همچین کلاسی وجود داشت:(
بازیا تبدیل به واقعیت شده بودندخخخ
بعد برگشتم خونه گرفتم وسط وسط خونمون خوابیدم. بعد دوستم بهم زنگ زده بود (خیلی دلم براش تنگ شده- تلی باهاش حرف میزنم و دلم تنگ شده واسه صداش) هی سوال پیچم میکرد. بعد دیگه یادم نمیاد شاید تموم شد یا از خواب پریدم