ایستادم لبه ی پرتگاه
نه جرئت پریدن دارم نه دل برگشتن
هزار تا صدا تو سرم میگن بپر
هزار تا صدا میگن سقوط میکنی
و من...
مثل همیشه
فقط نگاه میکنم
کجاست معجزه ای که اتفاق بیفته و نجاتم بده ازاین سکون مطلق
نوجوون که بودم فک میکردم یه روزی انقد موفق میشم که همه از حسادت به من بترکن،حالا اونی ام که داره از حسادت به همه میترکه
همه ماسک میزنن کرونا نگیرن من ماسک میزنم ملت سبیلامو نبینن
کاش یه مکانیزمی در جهان وجود داشت که هر کسی رو هر چقدر دوست داری اونم همونقد دوستت داشته باشه.