سخنی با خانوادگان عزیز
ماها که عین کارآگاه گجت تو خونه راه افتادیم دنبال بقیه و قبل از اینکه هر کسی دست به هرچیزی بزنه الکل و عین شمشیر از نیام درآمده به سر شئ مورد نظر فرود میاریم
ماها که سر هر بیرون رفتن و اومدنی غرغر میکنیم و اوقات تلخی راه میندازیم
ماها که عین عروسکی که فشارش میدن روزی هزار بار ازتون میپرسیم دستات و شستی؟
ماها وسواسی و ترسو و غرغرو نیستیم،ماها فقط زیادی دوستون داریم
ماها نمیتونیم به مریضی و نبودنتون فک کنیم
ماها عاشق شماهاییم و الکلی که سوراخ کردیم انداختیم گردنمون تو این روزا تنها راه ابراز عشقمونه
پس بشورید اون دستای لامصب و لطفاااااا...
انقد "ماها" رو حرص ندید