لعنتی های بی آبرو

امتحان شیمی را هم پیچوندم با ریاضی ۱ میکنه به عبارتی ۶ واحد..... 

 

لعنت به این امتحانا ... 

لعنت به تمام رشته های مهندسی.... 

لعنت به کسی که افسار زندگیش دست مردم باشه.... 

لعنت به کسی که وقتی افسار را میدن بهش سر خر را کج کنه و بندازش تو این دانشگاه های خراب شده..... 

از پسرفردوس تا پسرخیابان...

حرف تازه ای نداشتم فقط خواستم بگم چقد بده که هیچ خبری از فردوسی پور نیست.... 

چقد بده که خیابانی رفته قطر تا بازی های ایران را گزارش کنه( من شخصآ گزارش کردن سرهنگ علیفر یا حتی اون پیمان یوسفی که موقع فوتبال گزارش کردن احساس می کنه داره شاهنامه خونی می کنه با اون کلمه های قلمبه سلنبش را ترجیح میدم به یه خیابانی رو مخ ) 

فکر کن اگه به احتمال ۱٪ ایران بره فینال..... 

وای ....فینال با صدای خیابانی..... 

همون بهتر که ایران به احتمال ۱٪ هم نمیره فینال.....

ما آدمهای عادی بدبخت

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای حالم بهم خورد از این همه خودشیفتگی از این همه احساس متفاوت بودن حس گیر کردن بین یه مشت آدم احمق عقب مونده.... 

باشه بابا شماها خوب شماها فرشته شماها تک خاص فهمیده... 

ماها یه مشت ابله یه مشت  بی شعور یه مشت آدم عادی بدبخت که غرق شدیم تو این روزمرگی لعنتی وهزار چیز دیگه.... 

بسه؟؟ راضی شدید یا بازم باید بگم از حماقت و جهالت خودم و امثال خودم.....؟! 

نمی دونم چرا با هرکی حرف می زنی یا هر وبی را که می خونی یارو می خواد هر جوری شده اثبات کنه که یه فرد متفاوت روشنفکر مهمه که داره بین انسانهای بدوی و فاقد فکر اطرافش تلف میشه اندیشه های گران سنگ و جهانیش داره به باد فنا میره و قطع به یقین هم مقصرش ما آدمای دیو صفت زبون نفهم هستیم 

البته ناگفته نماند که به جز خودشون و دوست دخترشون یا حالا احیانآ دوست پسرشون و شاید یکی از دوستان به جا مانده از دوران دبیرستان بقیه انسانها در دایره همین حمقایی قرار میگیرند که ذکرشون در بالا رفت ...مشتی جلبک گندیده....   

این بنده ی کمترین همین جا به بدویت بلاهت کوته فکری و صدالبته تنگ نظری خویشتن اعتراف کرده و در مقابل از فرهیختگان گرامی فقط یک تقاضا دارم 

تو رو خدا جون مادرتون جون اون دوست دخترای نازنینتون ما رو هم با این اندیشه های متعالیتون آشنا کنید بلکم از این جهالت در اومدیم.... 

شاید چراغی شد فرا روی آیندگان..... 

توصیه ی دوستانه:ببین قند عسلم اون علی دایی که هرجا می شینه میگه ببخشیدا ولی اینجا ایرانه واسه خاطر اینه که علی داییه بزرگیش را قبلآ ثابت کرده تو هم برو هر وقت علی دایی شدی هر وقت بزرگ شدی هر وقت احساس کردی برا یه لحظه تو زندگیت مفید بودی هر وقت عقده ی جلب توجهت فرو کش کرد ..... 

اون وقت بیا و با حسرت بگو :ای وای منم چقد دلم می خواد مثه این آدمای عادی زندگی کنم.... 

این آدمای عادی بدبخت...........

مرگ تدریجی یک عرق ملی

انا لله و انا الیه راجعون 

بدین وسیله به اطلاع تمام دوستان آشنایان و بستگان سببی و نسبی می رساند که عرق ملی من پس از  تحمل بیماری و رنج فراوان در گذشت ..... 

 

ـ) عرق ملی من رفته بود جنگل های گلستان را ببینه که جنگل آتیش گرفت . بیچاره خیلی صبر کرد بلکه یکی بیاد آتیش را خاموش کنه ولی هیچ خبری نبود. 

بعد یاد یه آگهی آب معدنی افتاد که می گفت آیا می دانید بیش از سه چهارم بدن ما را آب تشکیل می دهد؟  

عرق ملی من تمام سه چهارم آب بدنش را گریه کرد تا شاید جنگل خاموش بشه ولی نشد و عرق ملی من هم لا به لای درخت ها سوخت و مرد . 

 

 ـ)عرق ملی من فکر می کرد میشه توی دریاچه ی ارومیه شنا کرد .چشماش را بست و پرید توی آب ولی به جای اینکه به آب برسه با سر خورد زمین ضربه مغزی شد و مرد. 

  

ـ)عرق ملی من رفته بود یه کنفرانس تو افغانستان....وقتی دید وزیر امور خارجه ی کشورش انقدر صحبتاش را کش داد که نزدیک بود میکرفونش را قطع کنن خجالت کشید آب شد و رفت توی زمین و یه جایی همون پایین مایینا مرد. 

 

ـ)عرق ملی من داشت تلویزیون می دید  دید یه آقای نجف زاده نامی داره تو نیویورک از مردم می پرسه ببخشید آقا ببخشید خانوم شما می دونید ایران کجاست.....؟ 

و هیچ کس نمی دونست.... 

یه بار دیگه هم خودش با چشمای خودش دید که مجری یه شبکه ی عربی به خلیج فارس گفت خلیج و یه بار دیگه توی افتتاحیه ی بازیهای گوانگژو روی نقشه نوشته بودن خلیج عربی اونم جلوی چشمای نفر اول ورزش کشور ولی آقاهه نه تنها هیچ کاری نکرد بلکه تا آخر برنامه هم نشست و با کمال میل مراسم را تا انتها تماشا کرد .... 

طفلک عرق ملی من به خاطر این قضیه انقدر غصه خورد تا مرد. 

 

ـ) عرق ملی من جام جهانی 2006 آلمان بود تیم ملی که 1-3 به مکزیک باخت خودش را پرت کرد لا به لای جمعیت ...له شد و مرد. 

  

عرق ملی من یه روز داشت تو بازار راه میرفت دید همه چیز چینی شده  فکر کرد شاید اشتباه اومده ...با خودش گفت نکنه منم چینی باشم... خلاصه دچار بحران هویت شد تصمیم گرفت خودکشی کنه 

رفت و به یه کامیون هوو hovo گفت: آقا مستقیم.......

زن یا بیل مسئله این نیست بلکه کلآ قضیه یه چیز دیگه است

به قندیل گفتن با زنبیل جمله بساز  . گفت : 

زن بیل را در سر شوهرش کوباند. 

گفتن حالا چه ربطی داشت؟ 

گفت: ربطش اینه که زن را اگه با بیل هم قاطی کنی یه چیز مفید ازش در میاد ولی این مردارو با بیل که هیچی اگه با خود تراختور هم قاطی کنی قدرتی خدا  بازم هیچی ازشون درنمیاد