اصلنم که ترس نداره

یه جایی خوندم که خونه ها روح دارن ،حالااا این روحای قبلی ساکن منزل ما یه پیرزن پیرمرد فرتوتی بودن که سر و صدای خاصی نداشتن نهایتا شبا مینشستن رو مبل رو به رو تلویزیون زل میزدن به تلویزیون خاموش

امااا نمیدونم مجددا مرحوم شدن، قرار دادشون تموم شد، رفتن خارج پیش بچه هاشون یا چی ...

حالا این بزرگوارانی که جدیدا ما که میخوابیم بیدار میشن و به فعالیت میپردازن به نظرم(به سمعم البته چون شکر خدا فعلا افتخار دیدار باهاشون رو نداشتم و فقط از سر و صداشون در جریان امور قرار میگیرم) آره اینا از اون دوستانی هستن که اساسا به سیاست های کنترل جمعیت اعتقاد نداشتن و حسابی پر جمعیت هستن.کلنم ساکن آشپز خونن .بنده از همین تریبون اعلام میکنم نازنین ،بزرگوار،دوست عزیز،والا بللا تو اون یخچال هیچی نیست انقد رفت و آمد نکن کاسه کوزه هارم ننداز اینور اونور .بذا بخوابیم ناموسا..گرفتاری شدیم به خدا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد